توپها برای که به صدا در آمده اند؟ ؛ فدرالیسم در عراق و تاثیرات آن در منطقه
در مطالعه تاریخ ، برخورد با مقطع حساس و تاریخ ساز چیز چندان عجیبی نیست. مردمانی و یا سرزمینهایی به نحو خاصی از فرهنگ خو گرفته و با آداب و طریق ویژه ای روزگار می گذرانند. ناگهان اتفاقی می افتد که همه چیز با 180 درجه اختلاف در طریق دیگری و به شیوه دیگری دنبال می شود. اتفاقی که اگر نمی افتاد خیلی چیزها اکنون فرق می کرد. اتفاقی تاریخ ساز. تصور کنید که ساسانیان از اعراب شکست نمی خوردند. اکنون به جای جمهوری اسلامی ایران ، چگونه کشوری می توانست در این سرزمین باشد. یا صفویه تشکیل دولت شیعی نمی دادند . و..
موضوع جالبی است ولی ارزش اندیشیدن را ندارد. ولی اگر انسانها خود شاهد این مقاطع تاریخ ساز باشند ؛ شاید اهمیتش برای آن نسل دو چندان باشد. روزگاری مردم در ممالک محروسه ایران زندگی می کردند. چنان از اتفاقات دنیا غافل شده بودند که زمانیکه با حملات روسها مواجه شدند ؛ فکر می کردند مثل نادرشاه افشارمی توانند از پس آن بر آیند. غرش توپهای روس اما آنها را بیدار کرد. اگر چه روسها این مردمان پر کبکبه را خوار ساختند و لیکن بیداری را به آنها هدیه کردند. انگارکه توپهای روسی برای بیداری خوابیدگان تاریخ به صدا در آمده باشند. هر گونه تلاش برای ترقی ، چه در بعد فرهنگی و چه در بعد تکنیکی ، از آن به بعد آغاز شد. و آنچه ما اکنون و در سال 2005 میلادی ، معادل 1384 شمسی ، خود را در بین آنها می بینیم ؛ حاصل این بیداری است. البته کاملا متناسب با تلاشهای بعد از بیداریمان. حال اگر در ابعادی از تلاشها خشنودی به ما دست می دهد ، مطمئنا در ابعادی دیگر نیز تاسف جایگزین آن است. البته ابعادی نیز می توانند باشند که ما هنوز در آنها در خوابیم. ابعادی که به خاطر صرف انرژی در جبهات دیگر و یا تلقی بی ارزش بودن آنها ، توجه خواب آلود ما را نتوانسته جلب کند. مثل جنبه های مدنی زندگی سیاسی ما.
به ناگه توپهای زمان باز برای همسایه خواب آلودتر ما به صدا در می آید. در کشوری به اسم عراق. این بار نیز ما بیدار می شویم. اگر چه ما را هدف نگرفته اند ؛ اما شاید می دانیم که توپها فقط برای عراق به صدا در نیامده اند ؛ بلکه دیر یا زود ، « بیداری » توپهایش را بر هرخوابیده ای به صدا درخواهد آورد !
چند سالی از این اتفاق می گذرد. این روزها در آگوست 2005 میلادی ، صحبت از پیش نویس قانون اساسی در عراق است. تصمیم بر ایجاد فدرالیسم در عراق قطعی شده است. اگر چه اختلافاتی اساسی نیز دیده می شود. اما همه چیز نوید بخش فردای بهتری برای عراق فدرال است. نه فقط برای عرب سنی. مثل دیروز . بلکه برای عرب شیعه و کرد و ترک. دیگر فقط عراق برای اعراب نیست ؛ همه خود را عراقی خواهند دانست. چرا که همه ، هزینه پیشرفت همه را همه قبول کرده اند.
تاثیر این بدعت در خاورمیانه چه خواهد بود. اگرچه در ابعاد دیگر تاثیرات کاملا مفید غرش توپهای آنگلوامریکن قابل مشاهده است ؛ اما در این مورد چه !؟ در عربستان مجلس مشورتی اختیارات بیشتری پیدا می کند. در دیگر شیخ نشین ها انتخابات پارلمانی و کاندیداتوری زنان و حق انتخاب زنان موضوع بحث روز است. در مصر بعد از دو دهه انتخابات آزاد و چند کاندیدایی در حال رخ دادن است. در لیبی و سودان دیکتاتورها امتیاز می دهند. دموکرات می شوند. در سودان شبه فدرالیسم شکل می گیرد. حقوق بشر دوباره معنا پیدا می کند. در سوریه نیز اتفاقاتی در حال نطفه بستن است. درگیریهای جوانان کرد ، حکایتگر بغضهای در گلوست. بشار اسد ، پاشاه جمهوری که خود را رییس جمهور ! می داند ؛ اظهار می کند که اگر مردم شخص دیگری را ترجیح دهند ؛ حاضر به واگذاری قدرت است! در لبنان و پاکستان گروههای شبه دولت ! محدود شده یا می شوند. و در ترکیه درگیریهای کردها تشدید پیدا می کند. اگر چه از مدتها پیش ترکیه آغازگر راهی بوده است که نتیجه اش به نفع کردها نیز خواهد بود. در ایران نیز حکومت ملایم شده است. اسب رم کرده اکنون آرام شده و به لگدهایی قانع است. و در آن موضوع اقلیتهای ملی ، نگرانی روز حکومت است. محور شعارهای تبلیغاتی و باعث تحرکاتی خشونت بارنیز شده است. در خوزستان عربها بمب گذاری می کنند و برای چندین ساعت کنترل اهواز را بدست می گیرند. در کردستانی که موقع اعلام رییس جمهور شدن آقای جلال طالبانی در عراق ، مردم جشن گرفتند ؛ اقدامات مسلحانه نیز خود را نشان می دهد. مسئولیت ترور یکی از روسای دادگستری تهرن را کردهای مبارزجوان برعهده می گیرند. در آزربایجان نیز در اردبیل و ارومیه بمب گذاران نا فرجام دستگیر می شوند. و در مراسم قلعه بابک هزاران نفر دستگیر می شوند. در بلوچستان نیز اتفاقاتی رخ می دهد. و کسی چه می داند ؛ شاید فردا ترکمنها و کردها و ترکهای خراسان ؟
با وجود بایکوت خبری این موارد ، خبرها پخش می شوند. همه چیز خبر از تغییر می دهد. عده ای بیدار شده اند. اگر بگوییم اتفاقی نیافتاده است ؛ پس در حال امتیاز دادن هستیم. می توان گفت که اگر فدرالیسم عراقی شکل بگیرد ؛ تاثیر آن در خوابگاه خاورمیانه مثل تاثیر جنگهای روسها بر ایران خواهد بود. پر سر و صدا و شالوده شکن. بنیان امیدهای جدیدی شکل گرفته است. تا درجه و وسعت بیداری و تلاش بیداران چه باشد. زنده باد فردای متفاوت !
Thursday, August 25, 2005
Wednesday, August 24, 2005
انتخابات وادبیات دروغ
انتخابات این دوره خاطره خیلی دوری نیست. همه ما شاهد اتفاقات با اهمیتی بودیم. در ایرانی که دولتمردانش فکر می کردند ؛ دارای چنان سیطره ای بر اقوام هستند که هرگز نگران مساله ای از این بابت نباشند ؛ ناگهان اقلیتها و اختیارات و امتیازات آنها موضوع روز شد. هدف مبارزات جدید کاملا روشن و عقلایی بود. هر ارگانی که در تغییر فرهنگ و استحاله مرم مجری بود مثل صدا و سیما و ارگانهایی مثل استانداریه به عنوان حاکم نماینده مرکز و سایر مجریان سیاست اشغال خاک و زمین نظیر سازمان مسکنو شهر سازی با پیامی واضح هدف حمله قرار گرفتند.
اهمیت این بمب گذاریها در این بود که جو سکوت را شکست و برای مبارزان بعدی الگو سازی کرد. اما با اهمیت تر از این تاثیری بود که بر گفتمان اتخاباتی گذاشت. همه نامزدها به طور واضح و متفاوتی نسبت به قبل از حقوق اقلیتها سخن گفتند و نوعی فرهنگ تبلیغاتی متفاوت شکل گرفت. البته تفاوت خاصی در نگرش به این قضیه در دیدگاه راست محافظه کار و چپ اصلاح طلب وجود ندارد. نوعی توافق و سکوت در یان مورد بصورت تاریخی بین چپ و راست وجود دارد. ما نباید منتظر باشیم که روشنفکران ایرانی تابع سیاستهای الینزاسیون مثل روشنفکران فرانسوی زمان جنگ الجزایر به نفع ما جبهه گیری کنند. این مساله تضاد آشکاری با سنت روشتفکری مرکز گرای ایرانی دارد. روشنفکرترین و دموکراتیک ترین نیروها نیز اقدامی در جهت اعاده حقوق اقلیتهای ملی نخواهند کرد. اپوزیسیون خارج نیز سابقه ای بدتر از انقلابیون داخلی دارند. آنها اندیشه مدرن دارند ولی دموکراتیک فکر نمی کنند. نسل روشنفکران داخل و خارج ایرانی پرورده محیطهای دو قطبی و انقلابی دهه های پیش است. در خوشبین ترین حالت آنها فقط در جریان مبارزه ای سازمان یافته حاضر به گفتگو و امتیازدهی خوهند بود.
رییس جمهور انتخابی نیز بدترین اتنخاب در این مورد بود. چه تفاوت گفتمان حاکم بر تبلیغات با گفتمان حاکم بر عرصه بعد از انتخابات نظیر تفاوت تیتر و متن نشریاتی است که هنوز هم از فروش خدمت سربازی می نویسند. در همین اوان کار دولت جدید ، ابلاغ می شود که مدیران کل و احتمالا مقامات حکومتی در اندازه های کوچکتر از وزیران ! بدون هماهنگی نباید مصاحبه کنند. تصور اینکه چنین دولتی در راستای باز کردن شرایط فرهنگی اقدام خوهد کرد و اقلیتهای ملی را در جهت اعاده حقوق خود یاری خواهد کرد مثل طنزهای ملا نصرالدین کهنه و ناشیانه و حتی غیر قابل خنده می نماید.
دولت جدید حتی در محدود کردن بیشتر نیز اقدام خواهد کرد. به نظر من آنچه می تواند دولت و حکومت را به تجدید نظر در سیاستهای خود وادارد ؛ سازمان دهی مبارزه و ایجاد چالش است. افکار عمومی در سطح جهان نیز باید متوجه خواستهای اقلیتها باشد. آنچه در راستای مبارزه و ایجاد تاثیر بر افکار عمومی جهان اهمیت دارد ؛ پرهیز مبارزان از خشونت بی تاثیر و نیز پرهیز از هر نوع ترور و آدمکشی است. علاوه بر غیر انسانی بودن چنین کارهایی که باعث جبهه گیری مردم خوهد شد ؛ شرایط بین المللی نیز مهیای توافقهایی بین دولتهای ناهمسان است و در چنین شرایطی نباید اندیشه مبارزه ملی وجه المصالحه دولتها شود. سازمان دهی و تشکیل سازمانهای مدنی و اقدامات فرهنگی و آموزشی بیشترین بازده را به همراه خواهد داشت. چنانچه مبارزان بتوانند فکر ایجاد فرق بین اقلیت حاکم و سایر اقلیتها را جا بیاندازند نتیجه آن از هر بمبی وحشتناکتر خواهد بود. هر صدای انفجاری مردم را وحشت زده خواهد کرد ولی هر آموزشی مردم را به تفکر وا خواهد داشت و ملتهایی که بیاندیشند ، آسیمیله نشده و از بین نخواهند رفت.
Subscribe to:
Posts (Atom)