Wednesday, November 14, 2007

آزربایجان در غیاب سیاستمداران بزرگ

آزربایجان در غیاب سیاستمداران بزرگ به عنوان یك آزربایجانی كه عاشق سرزمین خود می باشد گاهی به این فكر می كنم كه از بین این همه ملیت و كشور، شباهت و تفاوت ما با دیگران در چیست. از لابلای همه پاسخ ها و پرسش ها، نكته ای كه توانسته نظرم را جلب كند؛ شباهت تاریخ آزربایجان با لهستان می باشد. شاید شما نظر دیگی داشته باشید، اما این نظر من است.
هر دو كشور دارای تاریخ پر فراز و نشیبی هستند. چنانكه گاهی قلمرو حكومتهای آزربایجانی، شامل تمام كشورهای منطقه می شود و گاهی نیز خود زیر چكمه سلطه دیگران است. چنانچه لهستان با وجود اینكه قلمرواش گاهی تا مرزهای دریای سیاه نیز می رسد و گاهی اثری از آن در جغرافیای تاریخ نیست.
هر دو ملت به دلیل همجواری با ملیتهایی كه قرابت نزدیكی با آنها دارند، گاهی وجود خارجیشان از نقطه نظر تمایزات فرهنگی كه مولد استقلال سیاسی آنها باشد و نیز ضامن آن در مضیقه هستند. مثل قرابت مذهبی آزربایجان با ایران یا قرابت فرهنگی آن با تركیه؛ مثل قرابت مذهبی و فرهنگی لهستانی ها با روسها و سایر اسلاوها.هر دو سرزمین در همجواری دو قدرتی قرار گرفته اند كه وجود خارجیشان و منافع ملیشان در تضاد شدید با همدیگر قرار دارد. چنانكه وجود قدرتمند یكی مستلزم عقب نشینی و ضربه پذیری دیگری است. مثل فارسها و تركها، مثل روسها و تركها در مورد ایران و آزربایجان و روسیه و آزربایجان و مثل رقابت پادشاهی تزارها و پادشاهی لهستان و نیز پروس.این رقابتها در مواردی با توافق دو قدرت مشترك المنافع باعث حذف یا ضعف یكی از دو كشور مورد بحث ما نیز شده است. چنانكه توافقات تاریخی آلمان و روسیه باعث تقسیم لهستان شد و نیز چنانكه همراهی ایران و روسیه می تواند آزربایجان را مثل دیروز نزدیك تاریخ از صحنه جغرافیای سیاسی حذف كند.در هر دو مورد نیز پتانسیل قوی اما شكننده شده ناسیونالیسم را شاهد هستیم. حال اینكه در هر دو مورد این ناسیونالیسم از تولید واحد سیاسی پایدار به اتكا نیروی خود ناتوان بوده و در هر دو مورد عوامل دیگر به كمك این پتانسیل آمده اند. چنانكه در مورد لهستان، دو جنگ اول و دوم و وجود نظر مساعد بین المللی و نیز در مورد آزربایجان شمالی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی.به هر حال تاریخ با لبخند و گریه برای هر دو كشور بارها روی خود را نشان داده است. اما تداوم موقعیتهای مذكور باعث شده است تا همواره پتانسیل این خطرات نیز همراه آنها باشد. هر نوع توافق احتمالی در آینده بین روسها و آلمانها می تواند حیات سیاسی لهستان را به مخاطره افكند. با وجود اینكه چنین خطری برای لهستان كاملا خام اندیشی به نظر می رسد اما در مورد آزربایجان كاملا محسوس است.
همراهی هر دو دولت ایران و روسیه در حمایت از اشغالگری ارامنه كه با امضاء پیمان همكاریهای دفاعی بین دولت اسلامگرای ایران و دولت داشناكیست ارمنستان، كاملا شكل آشكار و تهدید كننده به خود گرفت، موید این مساله است. احتمالا قدرت همگرایانه رادیكالیسم بنیادگرا بین افراطگرایان داشناك و اسلامی به اندازه ای هست كه تفاوت ایدئولوژیك آنها را نادیده بگیرد و آنها را به معامله بر سر یك كشور شیعه نشین وادار كند. مقابله با جاپای غرب و ناتو و نیز كنترل ناسیونلیسم ترك نبز از اهداف عمده این برنامه است.
رفت و آمدها و بوق و كرناهای تبلیغاتی ایران در جریان نشستهای سران پیمان شانگهای و خزر، به ظرافت نشان دهنده این مساله است كه ایران و روسیه دست به یك بازی بزرگ در منطقه قفقاز زده اند. مطمئنا حمایت ایران از ارامنه و فشار بیشتر به آزربایجان باید در چارچوب توافقات جدید احمدی نژاد و پوتین تحلیل شود و در فوق این مساله قول و قرارهای اتمی دو كشور. مطمئنا ایران همه این امتیازها را برای چند صد كیلوات برق به روسها و ارامنه واگذار نمی كند.
در این بین سیاستمداران آزربایجان شمالی در غیاب رهبران بزرگ پیشین كه تجربه بازی با ایران و قدرت فكر خوانی روسها را داشتند، كار بسیار مشكلی در پیش خواهند داشت. وجود بدنه ای محافظه كار در كالبد روح اروپایی ناتو باعث می شود تا آزربایجان شمالی از بازكردن حساب ویژه بر روی ناتو خودداری كند. تركیه و آمریكا نیز برخلاف ایران و روسیه اكنون در ماه عسل سیاسیشان به سر نمی برند. تركیه ی تحت حاكمیت اسلامگرایان نیز به بحرانسازی تبلیغاتی بیشتر اهمیت می دهد تا بازی استراتژیك با نتیجه مثبت و ارامنه كه اكنون با حمایت ایران و روسیه و اروپا و آمریكا، قدرتمندتر از گذشته به بازی ادامه می دهند. همه این موارد باعث می شود تا من به این نتیجه برسم كه همه چیز برای ضربه زدن به آزربایجان مهیا است و چنانچه مردم و جریانهای آزربایجان جنوبی و سیاستمداران تركیه و ایالات متحده به انفعال خود در قبال پیشاهنگان شانگهای و رژیم ایران خاتمه ندهند، حیات سیاسی و فرهنگی آزربایجان چه در شمال و چه در جنوب با خطر تاریخی روبرو خواهد شد.
راه حل احتمالی در پیش گرفتن مشی محافظه كارانه از جانب آزربایجان شمالی در قبال هردو قدرت ایران و روسیه می باشد تا روز و موقعیت مساعد فرا رسد. در عین حال این محافظه كاری نباید به همكاری تبدیل شود تا حمایت احتمالی تركیه و آمریكا را از دست ندهد. اما در جنوب همه باید در جهت بیداری و ضربه زدن به منافع ایران و ارمنستان تلاش كنند و مطمئن باشند كه راه استقلال واقعی آزربایجان و كلید طلایی شكوفایی تركها در آزربایجان جنوبی است.
به امید روز استقلال واقعی و اتحاد آزربایجان بزرگ. یاشاسین آزربایجان، یاشاسین تورك.
دنیزلیك، آزربایجان جنوبی، 22.08.1386

Sunday, November 04, 2007

why now & late ? حالا چرا و دیر چرا ؟

حالا چرا !؟گاهی در مباحث تاریخی و سیاسی زمانیكه به نقش افراد تاریخساز اشاره می شود عده ای این بحث را پیش می كشند كه به هر حال بلوغ زمانی باعث می شد تا این اتفاق در تاریخ رخ دهد حتی اگر مثلا شخص ادیسون یا لنین نیز نبودند. اما من فكر می كنم انصاف این است كه بگوییم تاریخ تركیب ظریفی از افراد تاریخساز و بلوغ زمان است. اگر استراتژی های جنك سرد را شخصی بنام ادوارد كانون تئوریزه كرد ظاهرا قرار است آینده سیاسی خاورمیانه را نیز جوزف بایدن طرحریزی كند. تا همین چند روز و چند هفته قبل هیچ اسمی از بایدن نبود اما شاید همان تركیب ظریف فوق الاشاره باعث شد تا وی به چهره ای خبرساز تبدیل شود. نظریات و طرح های بایدن درباره تقسیم عراق به سه منطقه اگرچه طرحی تازه نیست اما صراحت وی در ارائه این طرح در قالب راه برون رفت از بحران عراق طرفه و بدیع است. چنانچه در نوشته های قبلی نیز اشاره داشتم اقدامات ایالات متحده در عراق باعث بهم خوردن توازن قدرت به نفع ایران شده است. اگرچه در مراكز تحقیقاتی ایالات متحده طرح هایی در جهت ادغام ایران در یك ساز و كار منطقه ای هم عرض با دنیای آزاد ارائه می شد اما نزدیكی ایران به پیمان شانگهای و استرتژی ایران در تقابل با غرب باعث شد تا این تئوری ها در دم ناقص و ناكارآمد جلوه كنند. یكی از دو راهی كه برای مهار ایران در شرایط جدید می ماند به حداقل رساندن چربش شرایط ایران است. اگر با روی كار آمدن دولت شیعه در عراق و پیروزی حزب الله در لبنان، ایران در شرایط بهتری قرار گرفته است پس می توان با همان مدل لبنان نیز به مهار این چربش اقدام كرد. چنانكه كش و قوصهای لبنان باعث بحران آفرینی و در نتیجه ایجاد وارفتگی سیاسی در آنجا شد نمونه این تاكتیك در عراق نیز نه با بحران آفرینی كه با یك استرتژی دایمی و ماندگار برای خود ایران قابل ارائه است. در سالهای قبل خود مختاری كردستان جنوبی در عراق و استقلال آزربایجان شمالی و تركمنستان شمالی باعث ایجاد بحران های استراتژیك برای ایران شده بود. در شرایطی كه ابن بحران با واریانسی ملایم رو به پیشرفت داشت مساله عراق باعث شد تا ایران در هر شرایطی دست برتر را داشته باشد. البته از آنجا كه تصور خود من و خیلی های دیگر نیز بر این بود كه ایالات متحده در افغانستان و عراق مدلی فدرال ارائه خواهد كرد نتیجه گیری می شد كه حاصل جمع جبری شرایط جدید باز در جهت تشدید این بحرانها باشد. اما محافظه كاری ایالات متحده و فاصله گیری رهبران نسل جنوب از آرمانهای ایده آلیسم ویلسونی و نسل رهبران شمال، باعث شد تا همه چیز به نفع ایران رقم بخورد.با وجو اینكه دیر شده است اما تاثیرات این اقدام در صورت واقعیت و عینیت یافتگی آن از همین ابتدا و از شدن عصبانیت ایران و تركیه پیداست. اگرچه به عنوان یك ترك از تاثیر این مساله بر تركیه متاسف خواهم شد اما راه خاورمینه و ملل جدید از اتوبان بایدن خواهد گذشت. امیدوارم این برگ را نیز رهبران ایالات متحده به باد ندهند.به امید استقلال همه ملت ها و بر افتادن همه امپراتوری ها سنتی.